در این مقاله قصد داریم تا درباره رابطه خاص آبراهام لینکلن، رئیسجمهور مشهور آمریکا، با گربههایش صحبت کنیم. لینکلن به حیوانات، بهویژه گربهها، علاقه زیادی داشت. و این علاقه در زندگی روزمرهاش بهخوبی نمایان بود. در این مطلب، داستانهایی از گربه های معروف آبراهام لینکلن، مثل تبی و دیکسی، و رفتار محبتآمیز او با آنها، به شما خواهیم گفت. همچنین به نکات جالبی از دوران ریاست جمهوریاش و تأثیر این عشق به حیوانات در شخصیت و تصمیمات او خواهیم پرداخت. این مقاله نشان میدهد که حتی در لحظات حساس سیاسی، لینکلن همیشه زمانی برای نشان دادن محبت به گربههایش پیدا میکرد.
آبراهام لینکلن کیست؟
آبراهام لینکلن، شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا، یکی از تاثیر گذارترین شخصیتهای تاریخ این کشور است. او در یکی از حساسترین دورههای تاریخ آمریکا به قدرت رسید. و با رهبری شجاعانه و خردمندانه خود، توانست کشور را از بحران جنگ داخلی عبور دهد. لینکلن با تلاشهای بیوقفهاش، نه تنها اتحاد کشور را حفظ کرد، بلکه گامهای مهمی در مسیر آزادی و برابری برداشت و میراثی ماندگار از خود بر جای گذاشت. لینکلن به دلیل دیدگاههای مترقی و مخالفتش با برده داری، به سرعت در عرصه سیاست محبوب شد. او در سال ۱۸۶۰ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده انتخاب شد. با پیروزی لینکلن، ۱۱ ایالت جنوبی که طرفدار برده داری بودند، از اتحادیه جدا شدند و جنگ داخلی آمریکا آغاز شد.
لینکلن در طول جنگ داخلی با چالشهای عظیمی روبرو بود. او با صدور «اعلامیه آزادی بردگان»، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین تصمیمات تاریخ آمریکا را اتخاذ کرد. این اقدام نه تنها بردگان را آزاد کرد، بلکه به جنگ معنایی تازه بخشید. و مسیر آن را تغییر داد. لینکلن با سخنرانیهای پرشور و الهام بخش خود، روحیه مردم آمریکا را تقویت کرده و امید به پیروزی را در دلها زنده نگه داشت.
در سال ۱۸۶۵، اندکی پس از پایان جنگ داخلی، لینکلن به دست یک طرفدار برده داری ترور شد. این اتفاق ضایعهای بزرگ برای آمریکا بود، اما میراث او تا امروز زنده باقی مانده است. لینکلن به نمادی از آزادی، برابری، و عدالت تبدیل شد. سخنرانی گتیسبورگ او یکی از معروفترین سخنرانیهای تاریخ است، جایی که او با تأکید بر دموکراسی و اتحاد ملت، به دفاع از ارزشهای اساسی کشور پرداخت.
داستان رئیسجمهور لینکلن و گربههایش
اما موضوع مورد بحث ما در این مقاله، عمدتا دربارهی گربههای آبراهام لینکلن میباشد. سوال اول این است که آبراهام لینکلن چگونه صاحب گربه شد؟ در واقع لینکلن دو بچه گربه به نامهای تبی و دیکسی را بهعنوان هدیهای غیرمنتظره از ویلیام سیوارد، وزیر امور خارجه وقت، دریافت کرد. او آنها را خیلی دوست داشت و با مهربانی زیادی ازشان مراقبت میکرد. یک بار، در جریان یک ضیافت رسمی در کاخ سفید، لینکلن در مقابل مهمانان از روی میز برای تبی غذا داد. وقتی همسرش، ماری، از این رفتار جلوی مهمانان احساس شرمندگی کرد. و نگرانیاش را ابراز کرد، لینکلن با آرامش گفت: اگر چنگال طلایی برای رئیسجمهور قبلی، بوکانان، خوب بوده، برای تبی هم خوب است!
کالب کارمن، یکی از دوستان لینکلن، گفته بود که رئیسجمهور گاهی تا نیم ساعت با گربههایش حرف میزد. لینکلن در دوران ریاست جمهوریاش به شوخی میگفت: دیکسی از همه اعضای کابینهام باهوشتر است! و از همه بهتر، او هیچ وقت جوابم را نمیدهد!
گربه های معروف آبراهام لینکلن
آبراهام لینکلن دو گربهی خود یعنی تبی و دیکسی را بسیار دوست داشت و به آنها اهمیت زیادی میداد. به عنوان مثال دیکسی، گربهای باهوش و بازیگوش، آنقدر به دل لینکلن نشسته بود که حتی در جلسات کابینه هم حضور داشت! لینکلن حتی به شوخی او را مشاور غیر رسمی خود مینامید. حضور دیکسی در جلسات رسمی، نه تنها فضای جلسه را سبکتر و دوستانهتر میکرد، بلکه لحظات شاد و مفرحی را برای رئیس جمهور و اطرافیانش به ارمغان میآورد. تابی، دیگر گربه محبوب لینکلن، جایگاه ویژهای در قلب او داشت. لینکلن اغلب با چنگال طلا به تابی غذا میداد و از بازی با او لذت میبرد. تابی که به عنوان ملکه کاخ سفید شناخته میشد، با حضورش فضایی گرم و دوستانه در کاخ ایجاد کرده بود. و به نوعی یکی از نمادهای صمیمیت و آرامش آن زمان بود.
لینکلن که در دوران ریاستجمهوریاش با چالشهای بزرگ، از جمله جنگ داخلی آمریکا، روبرو بود، از گربههایش به عنوان منبع آرامش و تسکین استفاده میکرد. او ساعتها با گربههایش وقت میگذراند. تا از استرس و فشارهای شدید کاری فاصله بگیرد. این گربهها به او کمک میکردند تا در این شرایط دشوار لحظاتی از آرامش را تجربه کند و همچنان به رهبری کشور ادامه دهد.
عشق لینکلن به گربهها
این عشق و علاقه تنها به گربه های معروف آبراهام لینکلن محدود نشده بود. او بهخاطر آوردن گربههای ولگرد به خانه نیز شناخته شده بود. گزارش شده است که لینکلن در مارس ۱۸۶۴، در محاصره پترزبورگ در ویرجینیا، صدای گریه بچه گربهها را در مقر اولیسس اس. گرانت شنید و حواسش پرت شد. دریاسالار دیوید پورتر نوشته است که دیدن رئیسجمهور که به سه بچهگربه ولگرد محبت میکرد، قلبش را لمس کرد و این نشان دهنده مهربانی و سادگی کودکانهای بود که با بزرگواری شخصیت او ترکیب شده بود.
پورتر به یاد میآورد که لینکلن در حالی که به گربهها دست میکشید، به آرامی به آنها میگفت: گربهها، خدا را شکر کنید که گربه هستید و نمیتوانید این نبرد وحشتناک را که در حال جریان است، درک کنید. پیش از ترک چادر افسران، لینکلن به یک سرهنگ گفت: امیدوارم شما مطمئن شوید که این بچهگربههای بیمادر به اندازه کافی شیر دریافت کرده و با مهربانی رفتار میشوند.
لینکلن و مهربانیاش به تمامی حیوانات
رئیسجمهور لینکلن در ۳ اکتبر ۱۸۶۳ بیانیهای صادر کرد. که در آن آخرین پنجشنبه ماه نوامبر را به عنوان روز شکرگزاری و ستایش نامگذاری کرد. همان سال، یک بوقلمون برای ضیافت شکرگزاری به کاخ سفید فرستاده شد. پسر لینکلن، تاد، با آن بوقلمون دوست شد و نامش را تام گذاشت. تاد از پدرش خواست اجازه ندهد تام برای شام شکرگزاری قربانی شود. رئیسجمهور جلسه کابینه را متوقف کرد و دستور عفو صادر کرد تا جان تام بوقلمون را نجات دهد.
خانواده لینکلن همچنین سگی با گوشهای آویزان و پوشش زرد به نام فیدو داشتند. صدای ترقهها و توپهای آتش بازی در زمان اعلام پیروزی انتخاباتی لینکلن در سال ۱۸۶۰، فیدو را ترساند. خانواده نگران بودند که سفر طولانی به واشنگتن، پایتخت آمریکا با تمام سر و صدای بلند ممکن است برای فیدو بیش از حد باشد. دو پسر همسایه قول دادند که به خوبی از فیدو مراقبت کنند. لینکلن از آنها خواست هرگاه فیدو در خانشان را زد، او را داخل راه دهند. هرگز او را بهخاطر پنجههای گلی تنبیه نکنند و هرگاه فیدو به میز شام آمد، به او غذا بدهند. خانواده لینکلن همچنین مبل خود را به همسایهها دادند تا فیدو احساس راحتی کند.
همچنین لینکلن اسبی داشت که نام او را باب قدیمی گذاشت. جالب است بدانید این اسب بیسوار با یک جفت چکمه که به عقب در رکابها قرار گرفته بود، در مراسم تشییع جنازه لینکلن حضور داشت.
نقلقولهای لینکلن درباره گربهها، سگها و حقوق حیوانات
من به دینی که باعث بهبود حال سگ و گربهی فرد نشود، اهمیتی نمیدهم. من طرفدار حقوق حیوانات هستم، درست مثل حقوق انسانها. این راه یک انسان کامل است. به طور کلی تمام اینها نشان میدهند که نه تنها گربه های معروف آبراهام لینکلن، بلکه هر حیوان نزدیک به او بسیار مورد توجه و حمایت این رئیس جمهور قرار میگرفت. این عشق به گربهها تنها محدود به لینکلن نمیشد. در واقع نویسنده معروف کتاب پیرمرد و دریا همینگوی، یکی دیگر از افرادی بود که شیفتهی گربهها شده بود. داستان همینگوی و گربه های چند انگشتی یکی دیگر از قصههای خواندنیست که خواندن آن خالی از لطف نیست.