بیاین اینجا. آفرین اگر میخواین ببینید گرفتن جشن تولد برای گربه چجوریه. اول از همه بیاین به یه داستان جذاب دیگه از سایمون کت گوش کنید. خب از کجا شروع کنم؟ آهان فهمیدم. امروز قراره دور از چشم لوسی خان غرغرو، یکم ازش براتون تعریف کنم. و یکی از بهترین و خنده دار ترین تولد گربه ای که توی عمرتون شنیدید رو بهتون بگم. احتمالا الان با خودتون میگین راجب کی میخوام حرف بزنم اصلا؟ خب عجله نکنین. خیلی مهمه تو اولین آشنایی همه چیز آروم و دوستانه پیش بره. البته با نهایت تاسف واسه ما نه تنها دوستانه نشد که هیچ، بلکه داشت تبدیل به دشمنی هم میشد. حالا قرار نیست شما رو بترسونم. بیاین که قراره با یه موجود عجوبه روبهرو بشین. اگر هم که قضیه تولد و نمیدونید، باید بگیم ما قراره تولد گربه واقعی ملقب به پیشیانو رو مفصل براتون تعریف کنیم. باهامون همراه باشید. پانسیون حیوانات خانگی سایمون با ارائه بهترین خدمات و کیفیت در خدمت شما عزیزان است.
ویدیو تولد گربه ای برای پیشیانو
این شما و این ویدیو تولد گربه ای خاص و قلدر پانسیون گربه سایمون!
تولد گربه واقعی ملقب به پیشیانو
داستان از این قراره که تو یکی از روزای مثلا آروم ما، یک خانمی بهمون زنگ زد و شروع کرد به تعریف کردن از گربهش. حالا میگم چرا زنگ زد ولی قبلش باید با اصل قضیه یعنی همون گربه آشنا بشین. پیشیانوی ما که یک جناب کت شلوار پوش DSH هست، همون گربهی وروجک و سرکشیه که میخواستم بهتون معرفی کنم. الان نیاید بگید که ای بابا ما رو گیر آوردی؟ این آقا پسر ناز چه اذیتی داره که اینهمه ماها رو میترسونی؟ صبر کنید. بازم باید بگم هنوز اصل کاری مونده.
پیشی کوچولو یا پیشیانو؟ مسئله این است!
خب از اونجا که کلی سوال جورواجور توی ذهنتونه. بریم برسیم به ادامهی داستان. این دفعه بذارید همه چیز رو از دید پیشیانو بگیم. عرضم به خدمتتون که این کوچولوی قلدر تو یه خونهای داشت زندگی میکرد. یه روز بابای خونه میاد و یهویی میگه من خسته شدم از این بچه. دیگه نمیخوام پیشمون باشه. بگی نگی حق داشت. آخه بنده خدا اصلا از گربهها خوشش نمیومد.
حالا اینجا چی میشه؟ آفرین. مامان خونه زنگ میزنن به ما و میگن یه راهکار بذار جلومون. همسرم دوست نداره گربه تو خونه باشه و ماهم دلمون نمیاد این پیشی کوچولو رو بندازیم بیرون. از قرار معلوم پیشیانو از اون روزی که چشم باز کرده بود پیش این خانواده بود. الانم اسباب کشی کرده بودن به یه خونهی کوچیکتر و دیگه نه قلدر قصه، طاقت تحمل داشت نه اهل خونه. اینجوری شد که پیشنهاد پانسیون رو بهشون دادیم. گل از گلشون شکفت. چون نه تنها اونا راحت میشدن بلکه حتی پیشیانو هم سر و سامون میگرفت و خونهدار میشد. اما اگر میپرسید که پانسیون چیست، باید بگم سوالتون و نگه دارید تا بعد از تولد گربه ایمون، بهتون کامل توضیح بدیم.
کجا بودیم؟ آهان فهمیدم. یه هفته گذشته بود و ما هم تقریبا یادمون رفته بود که لوسی قلدر در چه حاله. ولی دیدیم نه بابا این قصه سر درازی داره. خلاصه یهو مامان پیشیانو اومد و دادش دست ما و رفت. حالا اون موقع کی بود؟ 13 شهریور 1402 از اونجا که عجوبهی قصهی ما، 5 خرداد سال 1401 به دنیا اومده بود، تقریبا یه سال و سه ماهش شده بود. میتونین حدس بزنین سنش اونقدری بود که یه تنه همه رو حریف بشه.
گربه شیطون این داستان: لوسی قلدر خوابالو
بذارین قبل اینکه از همه فن حریفی پیشیانو بگم، اول با لقب این گربه شیطون شروع کنم. لوسی قلدر خوابالو. این تا حدودی میتونه شما رو متوجه ویژگیهای خیلی قشنگ این بچه بکنه. خب حالا اینقدرم از داستان دور نشیم. اونجا بودیم که مامان لوسی خان رفت و ما موندیم و یه گربه و خیال خوشی که قراره اوقات آرومی با هم بگذرونیم. همونطور که قبلا بهتون گفتیم واسه پانسیون هر مراجعی که از قضا یک پته، معاینه و چکاپ کامل میشه. یعنی اصلا اولین قدم پانسیون همینه.
ولی فکر نکنین قضیه ما با قلدر غرغرو اینجوری شروع شد. نه بابا. اصلا. متاسفانه اون روز این بچه از دندهی چپ پاشده بود و هیچ جوره حوصله معاینه نداشت. به جاش با اعصاب قشنگ و خوشگلش فقط سه نفر از همکارای ما رو خونین و مالین تحویلمون داد. پسر خونه مونده بود ببینه وضعیت این عجوبه خان چجوریه. بعد که معلوم شد چقدر لوسی خوش اخلاقه. رفت تو کوچهی علی چپ و گفت لوسی استرس گرفته و الان عصبی شده وگرنه اینقدر آرومه که نگو.
ما رو میگین؟ با تعجب نگاهش میکردیم فقط. دیگه این شد که با اصرار گفت نه. بذارین الان نشونتون میدم چقدر روحیات آروم و دوستانهای داره. حالا ما هی گفتیم آقا سربهسرش نذار الان میزنه شما رو هم زخمی میکنه. گوش نداد که نداد و اینجوری شد که پیشیانو چهارمین قربانیشم گرفت و دلش خنک شد.
گربه آروم، واقعی یا کیک؟
اگه تا اینجای داستان همراه ما بودید، یعنی میدونید که قضیهی گربه آروم کیکه و واقعیت نداره. ولی جالبه بدونید که حتی اون همه چنگ و دندونی که این لوسی غرغرو به همهمون نشون داد،. بازم صاحباش مطمئن بودن که نه این بچه به شدت اهلی و آرومه. تازه نبودین ببینید این عجوبه رو بدون باکس جابهجا میکردن. خلاصه که این خانواده به هیچ وجه من الوجوه تو کتشون نرفت که نرفت این بچه اخلاقیات آرومی نداره. و در واقع حتی یک ذره هم شبیه گربه آروم نیست. اما خیالتونم راحت با اینکه این کوچولوی دوست داشتنی تو این قسمت کیک دراومد و دستش رو شد که چه گربه شیطونیه. ولی ما جدی جدی براش یه تولد گربه ای محشر گرفتیم.
شروع پانسیون شدن پیشیانو
سرتون و درد نیارم. البته خب ببخشید ولی باید خودتون و آماده کنین که سرتون و درد بیارم. هنوز قبل از تولد گربه ای بود. و تازه پانسیون لوسی شروع شد و ما بازم خیال خوش داشتیم که احتمالا قلدرخان بچه خوبی باشه. ولی چشمتون روز بد نبینه. با اولین روز از شروع پاسنیون شدن پیشیانو. شروع کرد به شاخ و شونه کشیدن برای همسایههاش. این بندگان خدا هم ماست تر از ماست حداقل با هم تیم نشدن که بیان با پیشیانو حریف بشن و بگن قدرت دست کیه. دیگه اینجوری شد که آقا پسر قصهی ما اونقدر تازوند و تازوند که از 5 کیلو وزن ناقابل، رسید به 5.660 کیلو. غلط نکنم سهم بقیه رو هم کشیده بود بالا این عجوبه.
شیطنت گربه ها
خوردن و خوابیدن شده بود کار و پیشهی این بچهی شر تر از شر. اینقدرم از شغلش راضی بود که نگو. حالا یه وقت فکر نکنین دروغ میگم. اینا همش سند و مدرکه که یه راست میرسید دست مامان پیشیانو. البته از زرنگ بازیاشم باید بگم. یه روز که کاش میدونستیم چه روزی، لوسی خان دید نه بابا تک و تنها بمونه ممکنه بقیه بیان دورهش کنن. این شد که یکی از این گربههای بیزبون ما رو استخدام کرد. و شد دستیار بله چشم قربانگوی آقا. اسمش چی بود؟ لویی میرباقری. یه روز دو روز گذشت دیدیم لویی کامل تو تیم این عجوبه رفته و از هیچ فرصتی برای آتیش به پا کردن دریغ نمیکنه. این شد که شیطنت گربه ها، شد آتیش معرکه و همه چیز و برای ما سختتر و برای اونا آسونتر کرد.
دوباره پیش خودتون نگید دارم شلوغش میکنما. من همه اینا رو با چشم خودم و دوربین دیدم. فقط بهتون بگم خدا نکنه یه روز دوقلوهای افسانهای یعنی لویی و لوسی دست به دست هم بدن و شروع کنن به خرابکاری. اونوقت بقیه پتها که هیچی، چهارتا آدم گنده هم نمیتونن کاریشون کنن.
چند روز قبل از تولد گربه ای
میدونم که خیلی دلتون میخواد بریم برسیم به تولد پیشیانو. اما بیاین ببینیم چند روز قبل از تولد گربه ای چه خبر بوده. تا اینجای داستان گفتیم که دوقلوهای افسانهایمون میتونن تنهایی با یه پانسیون حریف بشن. باز حالا اگر ما کاری به کارشون نداشته باشیم، اونا هم قول دادن دردسر درست نکنن. ولی وای به حال وقتی که من و آقا محمد بخوایم کارای روتین مثل ناخن گرفتن و زدن ضد انگل رو انجام بدیم. اونوقته که حسابی قاطی میکنن و دیگه هیچی جلودارشون نیست. همین لوسی قلدر با نهایت زور، چنگ و گاز نثار ما میکنه و ته کار هم به جای تشکر یه چندتا فیف گنده میکنه و تو دلش غر میزنه و میره.
در تولد گربه ای چه گذشت؟ آیا کیک تولد گربه هم داشتیم؟
از اونجا که شما نبودید، باید براتون بگم که به پیشیانوی ما خیلی خوش گذشت. هرچند که اولش اوقات تلخی میکرد و نمیدونست چه سوپرایز خوبی براش تدارک دیدیم. اما بعد دیدن کیک تولد گربه مخصوصش، گل از گلش شکفت و گذاشت ازش عکس بگیریم تا یه خاطره قشنگ از تولدش تو پانسیونمون بسازیم. اگر از این داستان لذت بردید، پیشنهاد میکنیم تولد گربه ای به نام الدوز را نیز بخوانید.
پانسیون گربه سایمون کت
خب از اونجا که گفتیم پیشیانو خان و رفقاش توی پانسیون بودن، شاید بد نباشه که کمی راجب پانسیون گربه و سگ مجموعهمون هم حرف بزنیم. عرضم به حضورتون که پانسیون حیوانات خانگی سایمون کت یکی از برترین مراجع تخصصی نگهداری سگ و گربه و در کل پتهاست. که خدمات زیادی به مشتریان خودش ارائه میکنه. اما اگر میپرسید که پانسیون گربه چیست باید بگیم که پانسیون در واقع یک مرکز تخصصی نگهداری حیوانات خانگیه که برای زمانهایی که شما قصد مسافرت داشته باشید و نتوانید گربه و سگ یا حتی پرندهتون رو با خودتون ببرید. اونا رو به پانسیون میسپارید. حالا چجوری خیالتون راحت باشه که پتتون حالش خوبه؟ باید بگیم پانسیون گربه و سگ سایمون فکر اینجا رو هم کرده و برای ارتباط 24 ساعته شما با پت دوست داشتنیتان، پانسیونها به دوربین مدار بسته مجهز شدهاند تا شما بتونید هرموقع که خواستید اونا رو از توی گوشی و در هر ساعتی از شبانهروز تماشا کنید. خلاصه اگر دوست داشتید حیوان خانگی خودتون رو پانسیون کنید. مجموعه سایمون کت اینجاست تا به طور حرفهای شما رو در این زمینه راهنمایی کنه.